چهرهي يك نويسنده در برابر داستان

ساخت وبلاگ
چاپ نخستين مجموعه داستان من

تاريخ : شنبه سی ام بهمن ۱۳۸۹ | 17:27 | نویسنده : محمد تقي حسن‌زاده توكلي

مجموعه‌داستان پرستشگاه ايزدان مدفون هفته‌ي گذشته از چاپ بيرون آمد. به زودي منتشر خواهد‌شد. 
چهرهي يك نويسنده در برابر داستان...
ما را در سایت چهرهي يك نويسنده در برابر داستان دنبال می کنید

برچسب : چاپ,نخستين,مجموعه,داستان, نویسنده : 7dastannevis639 بازدید : 223 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 3:50

مجموعه داستان پرستشگاه ايزدان مدفون

انتشار نخستين مجموعه داستان من «پرسشگاه ايزدان مدفون» در نمايشگاه كتاب تهران از نشر شاملو(مصلی بزرگ تهران- ناشران عمومی

راهرو 20 غرفه 19
انتشارات شاملو) چهرهي يك نويسنده در برابر داستان...
ما را در سایت چهرهي يك نويسنده در برابر داستان دنبال می کنید

برچسب : مجموعه,داستان,پرستشگاه,ايزدان,مدفون, نویسنده : 7dastannevis639 بازدید : 203 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 3:50


از همان 8 سالگی عاشق نوشتن شدم. هیچ چیز به اندازه ی نوشتن آرامم نمی کرد. بزرگ تر که شدم، این شوق همه ی زندگی ام را پر کرد؛ به اندازه ای که نمی شد، حتی مدتی کوتاه به خودم استراحت بدهم و در آن مدت چیزی ننویسم. انگار یک تعهد باشد که برای همه ی زندگی آن را پذیرفته باشم و جهانم تنها با وجود آن زیبا و جاودان بماند.

چهرهي يك نويسنده در برابر داستان...
ما را در سایت چهرهي يك نويسنده در برابر داستان دنبال می کنید

برچسب : مجموعه,داستان,پرستشگاه,ايزدان,مدفون,نمايشگاه,كتاب,تهران, نویسنده : 7dastannevis639 بازدید : 198 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 3:50

رونمايي مجموعه داستان «پرستشگاه ايزدان مدفون» دوشنبه دوم خرداد 90 در تالار حكيم الهي تأتر شهر به ياري انجمن شعر و ادب فرهنگ‌سراي كومش برگزار‌شد. 

چهرهي يك نويسنده در برابر داستان...
ما را در سایت چهرهي يك نويسنده در برابر داستان دنبال می کنید

برچسب : رونمايي,مجموعه,داستان,پرستشگاه,ايزدان,مدفون, نویسنده : 7dastannevis639 بازدید : 184 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 3:50


از همان 8 سالگی عاشق نوشتن شدم. هیچ چیز به اندازه ی نوشتن آرامم نمی کرد. بزرگ تر که شدم، این شوق همه ی زندگی ام را پر کرد؛ به اندازه ای که نمی شد، حتی مدتی کوتاه به خودم استراحت بدهم و در آن مدت چیزی ننویسم. انگار یک تعهد باشد که برای همه ی زندگی آن را پذیرفته باشم و جهانم تنها با وجود آن زیبا و جاودان بماند.

چهرهي يك نويسنده در برابر داستان...
ما را در سایت چهرهي يك نويسنده در برابر داستان دنبال می کنید

برچسب : زنده, نویسنده : 7dastannevis639 بازدید : 210 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 3:50


از همان 8 سالگی عاشق نوشتن شدم. هیچ چیز به اندازه ی نوشتن آرامم نمی کرد. بزرگ تر که شدم، این شوق همه ی زندگی ام را پر کرد؛ به اندازه ای که نمی شد، حتی مدتی کوتاه به خودم استراحت بدهم و در آن مدت چیزی ننویسم. انگار یک تعهد باشد که برای همه ی زندگی آن را پذیرفته باشم و جهانم تنها با وجود آن زیبا و جاودان بماند.

چهرهي يك نويسنده در برابر داستان...
ما را در سایت چهرهي يك نويسنده در برابر داستان دنبال می کنید

برچسب : پژوهش, نویسنده : 7dastannevis639 بازدید : 202 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 3:50


از همان 8 سالگی عاشق نوشتن شدم. هیچ چیز به اندازه ی نوشتن آرامم نمی کرد. بزرگ تر که شدم، این شوق همه ی زندگی ام را پر کرد؛ به اندازه ای که نمی شد، حتی مدتی کوتاه به خودم استراحت بدهم و در آن مدت چیزی ننویسم. انگار یک تعهد باشد که برای همه ی زندگی آن را پذیرفته باشم و جهانم تنها با وجود آن زیبا و جاودان بماند.

چهرهي يك نويسنده در برابر داستان...
ما را در سایت چهرهي يك نويسنده در برابر داستان دنبال می کنید

برچسب : رمان, نویسنده : 7dastannevis639 بازدید : 200 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 3:50

مجموعه داستان پرستشگاه ایزدان مدفون(نشر شاملو89)داستان های برگزیده: خاطرات یکی از چاکران شاه عباس به ضمیمه ی یادداشتی دیگر (برنده جایزه اول جشن واره  شاهوار به داوری محمد رضا گودرزی و  یوسف علی خانی) آرامگاه ریشه های خشکیده (برنده جایزه سوم جشن واره آفتاب ) داستان های مائده و پیامبران بی جان (برگزیده دوره های مختلف جشن واره شعر و داستان جوان)  مجموعه داستان خرکشی (منتشر نشده)   نگارنده به دلیل تغییر آشکار سبک در مجموعه های بعدی، تمایل به انتشار این مجموعه و انتشار مجدد مجموعه قبلی ندارد مجموعه داستان ماه و دختری که عطرش را می فروخت (در دست ناشر) برچسب‌ها: داستان, مجموعه داستان, محمد تقی حسن زا چهرهي يك نويسنده در برابر داستان...ادامه مطلب
ما را در سایت چهرهي يك نويسنده در برابر داستان دنبال می کنید

برچسب : داستان,کوتاه, نویسنده : 7dastannevis639 بازدید : 196 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 3:50

مدت­هاست هیچ یک از اهالی زوزه­ی گرگ­ها را نشنیده­اند. حتی زمانی که ماه به عنوان تنها پیکر نورانی با همه­ی وجودش میان آسمان می­آید و اجازه­ی رسیدن نور هیچ ستاره­­ای را به زمین نمی­دهد، زوزه­ی گرگی شنیده نمی­شود. آخرین باری که گرگ­ها زوزه کشیدند و صدایشان توی ده پیچید، یادم نیست. انگار از مدت­ها قبل یاد گرفته­بودند، بی­صدا شوند. آن روزها هر جا می­رفتی و با هر کس می­نشستی، حرف گرگ­ها بود. می­گفتند، کار به جایی رسیده که سگ­های میرزا اسفندیار گله­دار هم حریفشان نشدند. همین که زوزه­ی گرگ­ها بلند می­شد، هر دو سگ میرزا اسفندیار تا پشت گله می­آمدند. گله را برمی­گرداندند طویله و در تمام طول راه یک بار هم پارس نمی­کردند. خود میرزا اسفندیار و چند تا از گله­دارهای دیگر زیر درخت چنار نشسته­بودند و یکی یکی نظر می­دادند، ببینند باید چی کار کنند. تازه چند روز بود، دانشگاه تعطیل شده­بود و برگشته­بودم ده. برای همین دوست داشتم، یک بار دیگر توی یکی از تصمیم­گیری­هایی که زیر درخت چنار انجام می­شد، شرکت کنم. چهرهي يك نويسنده در برابر داستان...ادامه مطلب
ما را در سایت چهرهي يك نويسنده در برابر داستان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7dastannevis639 بازدید : 211 تاريخ : دوشنبه 6 دی 1395 ساعت: 4:24

از همان روز تولد تیدا این حرف­ها را می­زدند. می­گفتند، پرستارها همین که مادر را آماده کردند، دیدند دارد از رحمش نور می­زند بیرون. هر چی با دست دهانه­ی رحم را باز می­کردند، نور شدیدتر می­شده. می­گفتند، طوری بوده که پرستار مجبور شده سرش را یک سمت دیگر بچرخاند و بدون این که نگاه کند، سر بچه را سمت بیرون هدایت کند. می­گفتند، پیکر تیدا از همان لحظه عین خورشید می­درخشیده. حتی می­گفتند، مژه­هایش و موهایش هم می­درخشیده. انگار خود خورشید را از تن مادرش آورده باشند بیرون. هیچ کدام از پرستارها و حتی هیچ کدام از کسانی که توی بیمارستان کار می­کردند، حاضر نشده بود چهرهي يك نويسنده در برابر داستان...ادامه مطلب
ما را در سایت چهرهي يك نويسنده در برابر داستان دنبال می کنید

برچسب : فرزند خورشید,فرزند خورشید چیست,فرزند خورشيد در اوستا,رمان فرزند خورشید,دانلود رمان فرزند خورشید,فرزند ماه و خورشید,فرزندان خورشید,رامسس فرزند خورشید, نویسنده : 7dastannevis639 بازدید : 195 تاريخ : شنبه 15 آبان 1395 ساعت: 23:28